به گزارش خبرنگار مهر، این روزها نمایشگاه عکسهای سعید فلاح فر با عنوان «جایی که هیچکس نیست» که توسط سودابه کردی جمع آوری شده است در گالری «نگر» برپاست.
با گشت و گذاری در این نمایشگاه در می یابیم آنچه به نظر می آید این است که هیچ کدام از عکس های نمایشگاه به دنبال جلوه های بصری ظاهری نیستند و برای مخاطب قابل تشخیص نیست که آیا این عکس ها را باید در ژانر عکاسی خیابانی دسته بندی کرد و یا مستند اجتماعی.
سعید فلاح فر درباره ژانر این عکس ها به خبرنگار مهر گفت: عکس های خیابانی عمدتا مبتنی بر مواجهه آنی با موضوعات است. یعنی عکاس در فضاهای عمومی و شهری به دنبال دیدن تصاویر و صحنه هایی است که یا کمتر دیده می شوند و یا حاصل یک رویداد و اتفاق ناگهانی هستند. در واقع این مدل نوعی تصمیم گیری شخصی در کشف تصاویر لحظه ای است. عکاس خیابانی با چشم باز و رابطه ای قوی در شهر قدم می زند اما مستندهای اجتماعی معمولا حاصل یک پروژه تحقیقی برای نشان دادن ایده های پژوهشی عکاس است.
وی ادامه داد: عکس های این مجموعه را شاید باید از این ژانرهای معمول جدا کرد. این عکس ها نه از پشت ویزور پیدا شده اند و نه حاصل تکمیل یک مسیر طراحی شده پژوهشی هستند. عکس های این نمایشگاه منتخبی از همزیستی شهری است؛ بخشی از زندگی شهروندی عکاس که البته مبتنی بر جهان بینی او است. ضمن اینکه در این شیوه معاشرت، خودنمایی آدم ها و خودنمایی تکنیک های عکاسی جایی ندارد. پرهیز از این مهم از روی آداب نادانی نیست بلکه عمدی است که از دانستن و توانستن ناشی می شود. برای همین تکنیک آگاهانه و البته به دشواری، پشت سادگی پنهان است.
این عکاس با بیان تفاوت میان «دیدن» و «نگاه کردن» نیز گفت: اگر دیدن را یک عمل فیزیکی و بیولوژیکی بدانیم نگاه کردن به نوعی نظرگاه شخصی احتیاج دارد. همه می توانند شاخه گلی را هدیه کنند اما همه نمی توانند این کار ساده را عاشقانه انجام دهند. به طور خلاصه نتیجه نهایی اثر باید سه مرحله اصلی را طی کند؛ اول دانش یا کسب اطلاعات، دوم دانایی به معنای تبدیل دانش به فهم و درک و بالاخره سومین مرحله سرریزی تصویر که نوعی عملیات فنی است و با تجربه عملی و تحقیق و فعالیت پیگیر به دست می آید. خوانش عکس هم ترتیبی مشابه دارد بنابراین تلاش کردم «قشنگی» عکس ها مانع «زیبایی» آنها نباشد.
وی در ادامه در توضیح بیشتر درونمایه عکس هایش گفت: این مجموعه فقط یک معاشرت ساده شهری است. روایتی است که دسته جمعی ساخته می شود اگرچه نمی شود به سادگی از کنار گرمی و شیرینی شیوه های متفاوت شهری آن رد شد و یا نشانه ها و اشاره ها و شوخی های تلخش را ندیده گرفت. خصوصا که هیچ جز کوچکی از تصویر خالی از معنا و کنایه نیست حتی نور و سایه ها هم چیزی فراتر از یک اتفاق ساده تصویری هستند.
فلاح فر در پاسخ به این پرسش که به نظر می رسد باز تعریف شهر و شهروندی عنصر اصلی در ایده نمایشگاه بوده است، گفت: شهر تنها یک محدوده قراردادی جغرافیایی نیست. شهرهای کلان میلیون ها نفر جمعیت دارند اما همه این افراد فارغ از هر نوع ارجحیتی، شهری و شهروند محسوب نمی شوند. شهر معنای پیچیده ای از جغرافیا، روابط اجتماعی، روابط اقتصادی، روابط فرهنگی و... دارد. کسی که مقیم یک محدوده شهری است اما مایحتاج روزمره اش را با سفارش تلفنی می خرد، تمام مسیرهای تردد را با خودرو شخصی طی می کند، در هیچ کدام از مراکز اجتماعی شهری مشارکت نمی کند، نام بقال و نانوای محل را نمی داند، ایده آل های شهری خود را محدود به مگامالها می کند در تعریف آرمانی، اصولا دچار نوعی انزوای دسته جمعی است و شهری و شهروند به شمار نمی رود.
وی ادامه داد: محله مهمترین ریز کالبد شهری است و نه تنها این مفهوم از نظر اندام های فیزیکی و جان مایه شهری با «منطقه شهری» متفاوت است بلکه اغلب با این شکل از تقسیم بندی مغایرت ماهوی دارد. شهر، فرهنگ همزیستی مترقی و پیشرفته ای است با انواع تعهدات شخصی و اجتماعی که کیفیات آن تنها با خط طبقات اجتماعی و جهات اربعه جغرافیایی تعریف نمی شود. شناخت شهر، کار پردقایقی است که به مهارت های مختلف احتیاج دارد.
این عکاس بیان کرد: مخاطب حرفه ای و آماتور این روزها از تصویر اشباع شده است، مردم با تصویرهای رسانه ها بمباران می شوند و هر روز هم با دست به دست شدن یک عکس، هیجانات احساسی و سیاسی اشان منفجر می شود. شاید به نوعی عکاسی (آن وجوه عکاسانه) بی قدر شده است. این روزها سر هر کوچه ای دوربین عکاسی و گوشی موبایل می فروشند، تعداد عکاس ها از تعداد عکس بین ها بیشتر شده است، بعضی ها هم در غیاب نقدهای صادقانه و حرفه ای و به برکت نفوذ سفارشی نویس ها یاد گرفته اند با عواملی غیر از خود عکاسی، شهرتی دست و پا کنند و حتی تعدادی از مخاطب های بالقوه عکاسی را مشغول به خود نگه دارند.
وی ادامه داد: هر عکس با و یا بدون شایستگی، امکان دیده شدن پیدا می کند، سلیقه ها را پایین آورده اند و فارغ از کیفیت، پول می دهند و نمایشگاه می گذارند، در انواع جشنوارههای عکاسی مربوط و نامربوط شرکت می کنند. سهل الوصلی باعث ساده انگاری شده است اما در این وضعیت به سختی می شود که با نمایش یک قاب و یک عکس جریانی درست و عمیق ایجاد کرد. فضای عکاسی بی جهت شلوغ شده است. پروپاگاندا، سطحی نگری، کاسبکاری و بوی اضافی پول ناراحتم می کند. اکسیژن برای حیات الزامی است ولی اکسیژن اشباع هم کشنده است.
فلاح فر در پایان درباره کم کاری اشگفت: از طرف دیگر دوره کنار هم چیدن چند عکس و متن قشنگ برای برگزاری نمایشگاه تمام شده است. این دست «تک عکس های» مشتری پسند، جای نمایشی بیرون از نگارخانه ها پیدا کرده اند. هم هر مجموعه ای را مناسب نمایش نگارخانه ای نمی دانم، هم سخت گیرتر شده ام و هم متاسفانه تصور می کنم نواختن نوایی با نی لبکی کوچک در میان طبل و دهل ها فایده ای ندارد. در هنر معاصر کار هنری بدون همراهی و مشارکت مخاطب فرهیخته به جایی نمی رسد. اتفاقا پرکارم. نمایشگاهی مثل نمایشگاه مشترک «فیل ها» خیلی انرژی فکری لازم داشت. در حوزه های دیگر هم فعالیت جدی می کنم اما این باعث کم کاری در عکاسی نشده است. مجموعه های متعددی آماده کرده ام حتی بعضی از عکس های همین مجموعه، خودشان منتخبی از مجموعه کاملتر دیگری هستند. شاید خودخواهانه کمی تنهایی از عکاسی لذت میبرم.
نظر شما